گروه نرم افزاری آسمان

صفحه اصلی
کتابخانه
ماهنامه موعود شماره 52
بایسته هاي سلوك منتظر







صفحه 36 از 54
مداومت بر عرض طاعت و تبعیت، تجدید عهد و بیعت، و اظهار مودت و محبت نسبت به حضرت ولی عصر(ع) مداومت بر عرض
طاعت و تبعیت، تجدید عهد و بیعت، و اظهار مودت و محبت نسبت به حضرت ولی عصر، ناموس اکبر، بقیۀالله، صاحب غیبت الهیه،
وارث انبیا و ائمه، آیت عظمی، امام زمان ارواحنا و ارواح العالمین له الفدا و توسل به او و استشفاع از او از ارکان اصلیه در
سلوك عبودي، و در سفر الی الحق است. سالک باید در هر شب و روز یعنی در هر بیست و چهار ساعت لااقل یک بار به این امر
بپردازد و وظیفۀ خود را در این باب بجا بیاورد و جانب حضرت معبود را در خصوص این امر مراقبت کند که او خود طاعت و
تبعیت از امام، عهد و بیعت با امام، مودت و محبت نسبت به امام و نیز توسل و استشفاع از امام را دستور داده و بر آن تأکید فرموده
است. لازم است لااقل هر روز صبح بعد از اینکه نماز صبح را بجا آورد، بعد از تسبیح حضرت زهرا(س) و بعد از دعاي صباح،
دعاي عهد را با حضور قلب بخواند و بر آن مداومت کند و دعاي ندبه را نیز روزهاي جمعه با حضور بخواند و بر آن هم مداومت
داشته باشد. ولایت مطلقه و وساطت لازم است به این حقیقت به دقت توجه داشته باشیم که مقام ولایت مطلقه را خداي متعال
واسطۀ فیض و افاضه قرار داده است و نزول فیوض و برکات الهیه بر همۀ موجودات و بر انسانها و همچنین صعود همۀ موجودات و
انسانها به سوي پروردگار از طریق مقام ولایت مطلقه و به وساطت آن است. حامل ولایت مطلقه، خلیفۀ اعظم حق است و اوست
« عقل » ،« قلم اعلی » قطب اقطاب، انسان کبیر و آدم حقیقی که مسجود ملائکه است و اوست مخلوق اول و از او در مجالی مختلف به
تعبیر آورده میشود. حامل ولایت مطلقه را عقول جزئیه، آنچنان که هست نمیتوانند بشناسند و صاحبان کشف بالا « روح اعظم » و
هم هر کدام به اندازة خود میتوانند بشناسند، یعنی بسیار جزئی و نه آنچنان که باید. رسول اکرم و سایر معصومین، از جمله
حضرت بقیۀاللهالاظم(ص) صاحبان ولایت مطلقه و حاملان آن هستند. حضرت بقیۀالله ارواحنا لتراب مقدمه القدا ولیّ زمان و
حجت عصر است و واسطۀ نزول فیض از حق و صعود خلق به سوي حق میباشد. در مقام نزول فیض حق، آنچه از افاضات ربوبی به
سالک میرسد از طریق آن حضرت است، چه خود سالک بداند و چه نداند، چه توجه داشته باشد و چه توجه نداشته باشد. در
دعاي ندبه چنین میخوانیم: أین السّبب المتّصل بین الأرض و السّماء. یعنی، کجاست سید من و مولاي من، آن سبب متصل بین
زمین و آسمان و آن وسیلۀ ارتباط زمین با آسمان و واسطهاي که فیض آسمانی از طریق او به زمین و اهل آن میرسد؟ و در مقام
صعود و عروج الی الله هم سالک هر قدمی به سوي مقصد بردارد، هر قرب و منزلتی را نایل آید و هر مقام و مرتبهاي را برسد، همه
از طریق آن حضرت، به امامت او، به وسیلۀاو، و به وساطت اوست، چه بداند و چه نداند، چه توجه داشته باشد و چه توجه نداشته
باشد. در همین دعا میخوانیم: أین بابالله الّذي منه یؤتی. یعنی، کجاست سید من و مولاي من، آن بابالله که از آن باید به خدا و
به جوار قدس او روي آورد؟ تذکرات لازم در این مقام اولًا باید سالک به آن حضرت محبت سخت داشته باشد و از فراق آن
حضرت در حزن و اندوه بوده، و شب و روز در آرزوي زیارت جمال او باشد و با دل سوخته از خداي متعال این مسئلت را داشته
باشد که وي را منت بگذارد و از این نعمت او را بهرهمند بگرداند. شهود جمال او شهود وجهالله است، و آرزوي مشتاقان و مقصد
عارفان و آرامش سوختگان. مگر نمیخوانی و مگر نمیگویی در دعاي ندبه که: أین وجهالله الّذي إلیه یتوجّه الأولیاء؟ یعنی،
کجاست آن وجهاللّهی که اولیا و دوستداران حق به سوي او متوجه میشوند و به او روي میآورند؟ گل عزیز است غنیمت
شمریدش صحبت که به باغ آمد از این راه و از آن خواهد شد این تطاول که کشید از غم هجران بلبل تا سراپردة گل نعره زنان
خواهد شد 1 و مگر از زبان مشتاقان عارف، و عارفان مشتاق در همین دعا نمیگویی: اللّهمّ أنت کشّاف الکرب و البلوي و إلیک
أستعدي فعندك العدوي و أنت ربّ الآخرة و الدّنیا، فأغث یا غیاث المستغیثین عبیدك المبتلی و أره سیّده یا شدید القوي و أزل عنه
به الأسی و الجوي و برّد غلیله یا من علی العرش استوي و من إلیه الرّجعی و المنتهی، اللّهمّ و نحن عبیدك التّائقون الی ولیّک
المذکّر بک و بنبیّک... . یعنی، اي خدا، تویی برطرفکنندة گرفتاريها و اندوه دلها، و من به تو روي آورده و داد دل از تو
صفحه 37 از 54
میخواهم که داد دلها نزد تو میباشد، و تویی پروردگار دنیا و آخرت، پس اي فریادرس فریادخواهان، به فریاد بندة ضعیف
گرفتار به بلا و ستم و هجران و فراق برس و مولا و سید او را، اي خداي توانا، براي او ظاهر بگردان و به او بنما و با این امر اندوه و
سوز دل او را برطرف بفرما و سوزش دل او را فرو نشان، اي خدایی که بر عرش هستی استقرار داري و بازگشت و منتهاي همه به
سوي توست، خدایا ما بندگان تو مشتاق زیارت ولیّ تو که یادآور تو و پیامبر تو میباشد هستیم... . و بالاخره، چگونه میشود
سالک صادق، و مشتاق لقاي حضرت معبود، به لقا و شهود جلوة تامّ جمال و جلال او که جلوة اسم اعظم او و وجه اوست، مشتاق
نباشد؟! در بشر روپوش گشتهست آفتاب فهم کن والله اعلم بال ّ ص واب 2 و ثانیاً باید جهت تعجیل فرج آن حضرت، براي اعلاي
کلمۀ توحید، احیاي معالم دین و اهل آن، اعاده ملّت وشریعت، اماتۀ باطل، محو پایههاي شرك و نفاق، قطع ریشههاي دسیسه و
بدعت، نابودي اهل طغیان و عصیان، در هم شکستن شوکت ستمکاران، از میان برداشتن متکبّران و سرکشان، ریشهکن ساختن
ملحدان و معاندان و گمراهکنندگان، به خاك ذلت نشاندن دشمنان، تطهیر زمین از باطل و اهل آن، و استقرار عدل و توحید در
همه جا، با اصرار و سوز دل دعا کند، و دردمندانه از خداي متعال فرج آن حضرت را بخواهد که وي را از اعوان و انصار حضرتش
و از سبقتکنندگان به سوي او و طاعت او قرار دهد و بر این دعا نیز اصرار و مداومت کند، که این عنایت بزرگی است از خداي
از او بکوشد و سعی نماید نظر خاص حضرتش را به خود جلب کند که « استشفاع » به آن حضرت و « توسل » متعال. و ثالثاً باید در
نظر خاص او به اذن الله کارساز، راهگشا و حلکنندة مشکلات طریق است و سالک نباید از آن غفلت داشته باشد. و باید بداند که
مشکلها از این طریق حل میشود، عنایتهاي ربوبی از این طریق کسب میگردد و فتح بابها همه را از این راه است، و این،
مشیت حضرت حق، و ارادة جناب او است؛ بکم فتح الله و بکم یختم...فازالفائزون بولایتکم... إن ذکر الخیر کنتم أوّله و أصله و
فرعه و معدنه و مأویه و منتهاه. 3 [به واسطۀ شما خداوند گشود و به واسطۀ شما پایان میبخشد... دستیابندگان به ولایتتان رستگار
شدند... هر خیري که بیان شود، شما ابتدا و اصل و فرع و معدن و جایگاه و انتهاي آن هستید.] و به عبارتی، اگر نظر خاص
حضرتش را کسب کند به فیض عظیمی خواهد رسید زیرا که نظر او حامل نظر حضرت حق است. گفت لاینظر إلی تصویرکم
فابتغوا ذاالقلب فی تدبیرکم من ز صاحب دل کنم در تو نظر نه به نقش سجده و ایثار زر 4 بنابراین، لازم است در توسل و استشفاع
از آن حضرت اصرار داشته باشد تا حضرتش او را قبول کند، به او رأفت کند و براي او نزد خداي متعال شفاعت نماید که خدا او را
به آنچه رضوانش در آن میباشد هدایت کند و موفق بدارد و او را مجذوب به سوي خود بگرداند، و خلاصه او را قبول نموده به
جوار خود بخواند. باید توجه داشت که ما آن صلاحیت را نداریم روي به ساحت قدس حضرت معبود بیاوریم زیرا ساحت او بسیار
بالا و بسیار پاك است و روي ما در باطن امر بسیار ظلمانی و بسیار آلوده . باید به وجاهت وجه بندة صالح او به سوي او روي
بیاوریم، و به ساحت قدس او متوجه شویم؛ یا سیّدنا و مولانا إنّا توجّهنا و استشفعنا و توسّلنا بک إلی الله و قدّمناك بین یدي
حاجاتنا، یا وجیهاً عندالله إشفع لنا عندالله. 5 و این حقیقتی است که تأمل در دعاها و زیارتها و مناجاتها ما را به آن هدایت
میکند. در هر صورت، در توسل و استشفاع، در جلب نظر، در کسب رأفت، و در تحصیل رضایت آن حضرت باید جدیت کامل
داشته باشد و در این باب مسامحه نکند. بسا ساعتی خوب به توسل و استشفاع بپردازد و موفق شود نظر خاص آن حضرت را به خود
معطوف بدارد و رأفت و رضایت او را به دست آورد و حضرتش نزد خداي متعال براي او شفاعتی کند که بر اثر آن جذبات و
عنایات خاصۀ ربوبی شامل حال او گردیده و در یک ساعت به فضل بزرگی نایل آید که در یک سال مجاهدت عبودي به آن نایل
نمیشد و بلکه در سالها. البته این توفیق هم از خداست و او باید منت گذارد و انسان را به چنین توسل و استشفاع که آثار و
برکات بالایی را در بر دارد موفق بفرماید؛ و امنن علینا برضاه وهب لنا رأفته و رحمته و دعائه و خیره ماننال به سعۀً من رحمتک و
فوزاً عندك. 6 [و بر ما به وسیلۀ رضایت آن حضرت(ع) منت نه و رأفت و رحمت و دعا و خیر او را نصیبمان فرما تا بدان وسیله به
وسعتی از رحمت و فوز در نزدت نائل شویم.] سخن این است که باید به هر حیلهاي است در دل آن حضرت راه یافت، و در قلب
صفحه 38 از 54
شریف او براي خود جایی پیدا کرد که قلب او قلب است و مورد نظر حق، قلبی که خداي متعال میخواهد، قلبی که مجلاي جمال
و جلال اوست، قلبی که اصل ایجاد و خلقت براي آن است، قلبی که خدا جمال خود را در آن نهاده، و عشق او به خود و جمال
خود، عشق به آن را که آیینۀ جمال اوست در بر دارد و این قلب، محبوب جناب اوست و هر که به هر اندازه در این قلب براي خد
حساب باز کرده باشد، به همان اندازه مشمول نظر خواهد بود، و از رأفت حق برخوردار. (دقت شود) مگر نخواندهاي این آیات را
که: یوم لاینفع مال و لابنون إلّا من أتی الله بقلب سلیم. 7 [روزي که هیچ مال و فرزندي سود نمیدهد مگر کسی که دلی پاك به
سوي خدا بیاورد.] و مگر از این آیات به این حقیقت نرسیدهاي که حضرت معبود جلّ شأنه فقط به قلبی نظر دارد که درآن جز او
است جایی پیدا کنیم، و از رأفت آن براي خود سهمی. در اینجا « قلب » نیست؟ من و تو باید سعی کنیم براي خود در چنین قلبی که
به این اشعار از مولوي هم خوب دقت کن که: صد جوال زر بیاري اي غنی حق بگوید دل بیار اي منحنی گر ز تو راضیست دل
من راضیم ور ز تو معرض بود اعراضیم ننگرم در تو در آن دل بنگرم تحفه آن را آر اي جان در برم با تو چون است؟ هستم من
چنان زیر پاي مادران باشد جنان مادر و بابا و اصل خلق اوست اي خنک آن کس که دل داند ز پوست تو بگویی نک دل آوردم
به تو گویدت این دل نیرزد یک تسو آن دلی آور که قطب عالم است جان جان جان جان آدم است از براي آن دل پر نور و برّ
هست آن سلطان دلها منتظر 8 مداومت بر عرض طاعت و تبعیت، تجدید عهد و بیعت، و اظهار مودت و محبت نسبت به همۀ
حضرات معصومین(ع) امر دیگر، مداومت بر عرض طاعت و تبعیت، تجدید عهد و بیعت، و اظهار مودت و محبت نسبت به همۀ
حضرات معصومین(ص)، و توسل به آنان و استشفاع از آنان است. این امر نیز از ارکان اصلیه در سلوك عبودي، و در سفر الی
الحق است. سالک باید وظیفۀ خود در این باب را به جا بیاورد و بر این مداومت داشته باشد و جانب حضرت معبود را در خصوص
این امر، مراقبت کند که او خود طاعت و تبعیت از آنان، عهد و بیعت با آنان، مودت و محبت نسبت به آنان و توسل و استشفاع از
آنان را دستور و بر آن تأکید فرموده است. محبت حضرات معصومین همۀ معصومین(ص) نور واحد هستند و همه صاحبان ولایت
مطلقه، وسایط فیض حق، و طرائق الی الحق میباشند. محبت سالک نسبت به آنان، و اشتیاق وي به زیارت و لقاي آنان هر چه
بهرهمند خواهد شد. « محبت و اشتیاق » شدیدتر و حزن و اندوه وي از فراق آنان هر چه بیشتر باشد، به همان اندازه از برکات این
پیداست هر چه صلاحیت روح سالک از جهت تقوا و پاکی، از جهت التزام به صراط مستقیم قرآنی و از جهت اطاعت و تبعیت از
نسبت به آنان، روح سالک به سوي « اشتیاق » و « محبت » هم بیشتر خواهد بود. بر اثر « محبت و اشتیاق » آنان بیشتر باشد، برکات این
آنان کشیده میشود، و با ارواح پاکشان نوعی اتحاد مییابد، اتحاد یا نزدیکی مخصوصی که متضمن آثار و برکات بسیار بالایی
است و نتایج و عوایدي در بر دارد که در وصف نیاید و در فکر نگنجد. ارباب بصیرت میدانند که این اتحاد یا نزدیکی مخصوص،
در اصل به صورت فناي روح سالک در ارواح طیبۀ آنان میباشد و هر چه سنخیت کاملتر و محبت شدیدتر باشد، انجذاب و اتحاد
هم کاملتر و در نتیجه فنا نیز کاملتر خواهد بود، و هر چه فنا کاملتر باشد، صعود روح و اقبال آن به سوي حضرت معبود بیشتر
خواهد شد، زیرا که روح با ارواح آنان یکی شده و ارواح آنان هم اقبال محض به حضرت حق، و فانی فی الحقّ، و باقی الحقّ است.
گویی نور ضعیفی که روشنایی کمی دارد و از تیرگیهاي زیادي برخوردار است، با نور بسیار روشن و کاملی که هیچ گونه ضعف
و تیرگی در آن نیست وحدت یافته، و نور کامل به آن غالب و قاهر گشته، و آن را احاطه نموده، و ضعفها و تیرگیهاي آنرا از
میان برده و کاملش گردانیده است. هر چه این نور ضعیف به نور کامل نزدیکتر شود و با آن وحدت بیشتر یابد و در آن مستغرق
باشد، به همان اندازه غلبه و احاطۀ نور کامل به آن بیشتر خواهد بود، تا جایی که وحدت کاملًا تحقق یابد، و فنا حاصل گردد که
در این صورت، نور ضعیف با حفظ تبعیت و فنا، و در مرتبۀ خود، از ضیا و روشنی نور کامل، و از آثار وجودي آن، بر اثر فناي در
آن، برخوردار خواهد بود، که از آن جمله است انجذاب الی الله. البته اشتباه نشود که سخن در محبت عاملان و سالکان نسبت به
حضرات معصومین است، نه در محبت بیحقیقت و ادعایی جاهلانی که چندان پابند عمل و تبعیت از آنان نیستند، و دعوي محبت
صفحه 39 از 54
آنان دارند که جز دعوي نیست. ولایت حضرات معصومین ولایت آنان، یعنی اطاعت و تبعیت از آنان، و ارتباط باطنی و قرب
روحی به آنان، و تحصیل نظر آنان، داراي اسرار عمیقه و برکات عالیهاي است که در وصف نمیآید. در زیارت جامعۀ کبیره
میخوانیم: وجعل صلوتنا علیکم و ماخ ّ ص نا به من ولایتکم طیباً لخلقنا و طهارةً لأنفسنا و تزکیۀً لنا و کفّارةً لذنوبنا. یعنی، و خداي
متعال قرار داد صلوات ما بر شما، و نعمت ولایت شما را که به ما عنایت فرموده است، وسیلۀ پاکی خلقت ما، وسیلۀ طهارت نفوس
ما، وسیلۀ تزکیۀ ما، و وسیلۀ از میان رفتن گناهان ما. دقت و تأمل در این جملات را به عهدة عارفان نکتهسنج، و عاملان عارف که
از قید و بند فکر محدود نجات یافته، و در افق حیات و علم بالا قرار گرفته و از ادراك دل برخوردار گشتهاند میگذاریم. در هر
صورت، اسرار و برکات ولایت آنان، آنچنان که هست، در قالب الفاظ و در محدودة مفاهیم ذهنیه نمیگنجد و باید با قدم
مجاهدت به آنها رسید، آن هم در حدي که امکان آن هست، و نه آنچنان که هست. صاحبدلان آگاه تا حدودي از این اسرار و
برکات باخبرند، و دل مردگان بیخبر از آنها در غفلت و حجابند. آیۀ شریفه: الیوم أکملت لکم دینکم و أتممت علیکم نعمتی. 9
[امروز دین شما را برایتان کامل و نعمت خود را بر شما تمام گردانیدم.] در این باب اشارتها براي اهل اشارت و هدایتها براي
اهل معرفت دارد. به طوري که از اکثر اشارتها و هدایتهاي این آیه و آیات دیگر در باب ولایت و اسرار و برکات آن نیز در
غفلت مانده و محروم شدهایم، و در نتیجه، از آنچه میبایست بیابیم و با یافتن آن با دواهاي دردهاي خود آشنا شویم، دور افتاده و
بیخبر ماندهایم. ز اندرونم صد خموشی خوش نفس دست بر لب مینهد یعنی که بس خامشی بحر است و گفتن همچو جُو بحر
میجوید تو را، جُو را مجو از اشارتهاي دریا سرمتاب ختم کن والله اعلم بالصواب 10 مشکلات طریق و موانع راه را میبایست با
استفاده از نعمتولایت از میان برمیداشتیم، و نیز میبایست با استفاده از این نعمت بزرگ الهی زاد و توشۀ لازم در طی طریق را به
دست میآوردیم. ولی متأسفانه بر اثر جهل و نداشتن شناخت لازم در خصوص همین نعمت بزرگ و در خصوص اشارتهاي
قرآنی مربوط به آن، از استفاده از این نعمت الهی محروم شده و نتوانستهایم مشکلات طریق را بهدست آوریم و در مدارج عبودیت
پیش برویم. و اگر شناختی هم داشتهایم، بسیار ناقص و سطحی بوده و عواید چندانی نداشته است. اي عجب که جان به زندان اندر
است وآنگهی مفتاح زندانش به دست 11 صاحبان ولایت مطلقه، یعنی حضرات معصومین(ص) اولیاي قافلۀ توحید، و سروران این
قافله در حرکت و سیر الی الله هستند. باید با ولایت آنان قدم در میدان توحید گذاشت و باید به امامت آنان به راه افتاد، والّا در این
میدان پرمخاطره و در این راه پرفراز و نشیب، بیولایت آنان و بدون دستگیري آنان نمیشود راه به جایی برد. اصل لشکر بیگمان
سرور بود قوم بیسرور تن بیسر بود این همه که مرده و پژمردهاي ز آن بود که ترك سرور کردهاي 12 این جملات را نیز در جامعۀ
کبیره میخوانیم: سعد من والاکم و هلک من عاداکم و خاب من جحدکم و ضلّ من فارقکم و فاز من تمسّک بکم و أمن من لجأ
إلیکم و سلم من صدّقکم و هدي من اعتصم بکم. 13 یعنی، هر کس ولایت شما را گردن نهاد، به سعادت رسید و هر کس با شما
دشمنی نمود، به هلاکت افتاد و هر که شما را انکار کرد، به خسران رسید و هر که از شما جدا گردید، گمراه شد و هر که به شما
تمسک جست، فائز شد و هر که به شما پناه آورد، ایمن گردید و هر که شما را تصدیق نمود، مصون ماند و هر که دست به دامن
شما زد، به مقصد هدایت شد. آبی که خضر حیات ازو یافت در میکده جو که جام دارد سر رشتۀ جان به جام بگذار کاین رشته ازو
نظام دارد 14 آنان در عین اینکه مخلوق خدا، بندگان او، فقر محض در پیشگاه او، محتاج او، خاشع و خاضع در برابر او، خائف از
او، امیدوار به عفو و مغفرت او هستند، در عین حال، به لحاظ منزلت بالایی که در مقام عبودیت، و در مقام فنا و توحید حق دارند،
منزلتی که خدا به آنان عنایت کرده است، ابواب الهی میباشند، و از طریق آنان باید روي به حضرت مقصود آورد و آنانند رحمت
آنان اگر به دست آید، « رضایت » موصوله، آیت مخزونه، امانت محفوظه، صراط أقوم، و بقیۀالله. جلب رضایت حضرات معصومین
به هر اندازه به دست آمده باشد، به همان اندازه هم حجب را از میان برمیدارد، ذنوب را برطرف میکند، و فاصلۀ بین سالک و
حضرت معبود را کنار میزند. و این را سرّي است بسیار عمیق، سر عمیقی که خبر از اسرار نهفته در قلوب شریفۀ آنان میدهد. سرّ
صفحه 40 از 54
موجود در رضایت آنان را نمیشود به بیان آورد، و نمیشود با عقل جزئی و فکر محدود به آن رسید، و محرمان اسرارند که در
حدّ خود میتوانند این سر عمیق را بیابند. این چه رضایتی است که حجاب افکن، و گناهسوز است؟ و چه رمز یا رموزي در آن
است؟ هر چه باشد، رضایتی که از دلهاي پاك آنان سر میزند، رضایت حضرت حق را در بر دارد، و حامل رضاي اوست، و
رضاي جناب او در رضاي این دلهاست. پیداست که رضاي او حجاب سوز و گناهسوز است، و فاصلهها را از میان برمیدارد. در
این جملات از جامعۀ کبیره دقت میکنیم: یا أولیاءالله إنّ بینی و بین الله عزّوجلّ ذنوباً لایأتی علیها إلّا رضاکم، فبحقّ من ائتمنکم
علی سرّه و استرعاکم أمر خلقه و قرن طاعتکم بطاعته لمّا استوهبتم ذنوبی و کنتم شفعائی. یعنی، اي اولیاي خدا، بین من و بین خداي
عزوجل گناهانی هست که جز رضا و خشنودي شما آن گناهان را از میان بر نمیدارد. پس، شما را قسم میدهم به حق آن خدایی
که شما را امین سر خود گردانید، و محافظت امر خلق خود را به شما واگذار نمود، و طاعت شما را مقرون به طاعت خود فرمود، که
به آسانی به دست نمیآید و صلاحیت لازم « رضایت » نزد خدا براي من شفاعت کنید، و از او بخشش گناهانم را بخواهید. البته این
دارد و این صلاحیت هم جز با اطاعت از خداي متعال و عمل به دستورات او حاصل نمیشود. با التزام به همۀ واجبات، و اجتناب از
همۀ محرمات، و ترك همۀ معاصی، چه در باب حرکات و اعمال، و چه در باب خصال و اوصاف، میتوان چنین صلاحیتی را به
دست آورد. این صلاحیت را با حرف، با ادعا، با خیالبافی، با محبت خشک و خالی، و با هیچ چیز دیگري نمیشود کسب کرد،
جز آنچه گفتیم. باید هوشیار باشیم، و فریب بعضی از فریبخوردهها را نخوریم که در عالم خیال و وهم خویش، بدون اینکه عملًا
ملتزم به دستورات الهی باشند، و با آلودگیها و انحرافها، گمان میکنند میشود رضایت حضرات معصومین(ص) را تحصیل
نمود، و نظر آنان را جلب کرد، و مشمول توجهات خاصۀ آنان شد. سخن در این باب بسیار است، و گفتنیها زیاد، و متأسفانه مجال
گفتن بسیار کم. در هر صورت، آنچه لازم بود گفته شد، و در همین اشارة اجمالی بیان گردید، و براي سالکان صادق کافی است.
این فریب خوردهها هم باید بدانند جز التزام عملی به دستورات الهی و به صراط مستقیم قرآنی از یک سو، و التزام به ولایت
صاحبان ولایت مطلقه از سوي دیگر، راه دیگري وجود ندارد، و هر کدام از این دو نباشد، راه به جایی نتوان برد. اینها با کمی تأمل
میتوانند بفهمند که نمیشود حضرات معصومین از کسی که خداي متعال از او راضی نیست راضی باشند، و نمیشود کسی را که
خدا دوست ندارد دوست بدارند، و این هم واضح است که خداوند از کسی که قید طاعت و عبودیت او را به گردن نمینهند، و
راه عصیان و مخالفت در پیش میگیرد، و اوامر و نواهی او را امتثال نمیکند، و با جناب او به مقام مخالفت بر میآید راضی نیست
و او را دوست ندارد. به سخن اصلی خود برگردیم و بر آن تأکید کنیم، و آن اینکه: سالک باید بر عرض طاعت و تبعیت، تجدید
عهد و بیعت، و اظهار مودت و محبت نسبت به همۀ حضرات معصومین(ص) و توسل به آنان، و استشفاع از آنان مداومت کند، و در
تحصیل رضا و خشنودي، و توجه و نظر خاص آنان بکوشد. بسا که با به دست آوردن رضایت و تحصیل نظر آنان، چنان از عنایات
برخوردار نمیشد. و بسا که با توسل خوب و با استشفاع خوب بتواند توجه کارساز آنان را به دست بیاورد، و مشمول الطافی از
پروردگار متعال باشد که مشکلها را حل میکند، و راه را به روي او میگشاید و آن میشود که در وصف نمیآید. سالک
میتواند در مقام توسل به معصومین و استشفاع از آنان، از زیارات مخصوصه، یا از توسلات و زیارات جامعه که وارد شده است
زیارت » 1. دیوان حافظ. 2. دفتر اول مثنوي. 3. فرازهایی از . استفاده کند. پی نوشتها: * برگرفته از: کتاب مقالات، صص 123 111
8. دفتر . 7. سورة شعرا ( 26 )، آیۀ 88 و 89 .« دعاي ندبه » 6. فرازي از .« دعاي توسل » 4. دفتر پنجم مثنوي. 5. فرازي از .« جامعۀ کبیره
.14 .« زیارت جامعۀ کبیره » 10 . دفتر چهارم مثنوي. 11 . همان. 12 . همان. 13 . فرازي از . پنجم مثنوي. 9. سورة مائده ( 5)، آیۀ 3
دیوان حافظ.
اضطرار به ولی
صفحه 41 از 54
سخنرانی حجتالاسلاموالمسلمین علی صفایی حائري(ره) آنچه که اعتقادها و یا معارف دینی را تأثیرگذار میکند، شهود و یا باور
و افتقار و احتیاج است و اثبات خداي متعال شهوداً و یا برهاناً ما را از درجات شیاطین جدا نخواهد « احساس اضطرار » نیست، بلکه
کرد. چون آنها نیز این شهود و این حضور را داشتند، ولی چشم پوشیدند. این خیال که اگر ما به حدي برسیم که باور پیدا کنیم،
نجات پیدا میکنیم این سادهلوحی است. [انسان] با وجود یقین چشم میپوشد و عذر میآورد. تکاثر، لهو، اشتغالات، یا گرایشات
دیگر مانع است که براي خدایی که او را باور کرده و اثباتش را شناخته ، یا براي معادي که آن را باور کرده و برایش برهانی شده،
همین عنوان « کلینی » یا براي رسولی که او را یافته و باور کرده، تواضع کند و تسلیم شود. در کتاب کافی بابی است که مرحوم
اضطرار به وجود حجت) را بر آن گذارده است. اضطرار به حجت و ضرورت حجت است که کارگشاست ) « الإضطرار إلی الحجّه »
و الا اگر این اضطرار نباشد انسان نمیتواند با وجود یقین از بدي چشم بپوشد. مثل کسی که میداند این آب است ولی وقتی که
گام اول است. تا وقوف به این « اضطرار » تشنه نمیباشد، با وجود علم دنبالش نمیرود و برایش زحمت نخواهد کشید. این است که
ریشههاي اضطرار پیدا نکنیم، سهمی از حالتها و رویشها و کوششها نخواهیم داشت. اگر درك اضطرار با درك جمال و جلال
وقتی که « ولیّ » و انس و محبت و همراهی عنایت حق همراه باشد، آن اضطرار شکلهاي قويتر پیدا میکند. همین طور در رابطه با
انسان اضطرار به وجود ولیّ را میفهمد، بعد با ولیّ مأنوس میشود، انس پیدا میکند، محبت پیدا میکند، اشتیاق پیدا میکند، آن
موقع حال مناجات میآید، حال پیمان و عهد و قرار میآید. [آن وقت] این انسان با ولیّ بیگانه نیست، حتی اگر از او دور باشد. در
حالی که اگر این اضطرار نباشد، انسان در کنار معصوم و در کنار ولیّ است اما تعهد، پیمان، یا تکلیفی احساس نمیکند. در رابطه
با [اقسام] زیارت اولیاي خدا صحبتی بود که گاهی زیارت، زیارت محبّ است، گاهی عامل زیارت حاجت و نیاز است، گاهی
محبت و عشق است، گاهی سپاس و تشکر است، گاهی نیز بهرهمند شدن از فیوضات و عنایاتی است که در آن جایگاه وجود دارد.
در روایات بر این نکته تأکید میکنند که فوز، فرح ، برکت، نور، رضوان و ... (عناوینی که حدود ده- دوازده عنوان میباشد) در
همراهی اولیاي خداي متعال تحقق پیدا میکند. کسانی که این فیوضات را دیدهاند زیارتشان شکل دیگري خواهد داشت. پس
زیارت محبّ، زیارت محتاج، زیارت شاکر و سپاسگزار، و زیارت کسی که دنبال بهرهبرداري و فوز و غنیمت و مرحمتی است، با
هم متفاوت است. درك اضطرار با هر یک از این مراحل، حاصل متفاوتی خواهد داشت، و اینکه رشد معارف انسان، در نوع تسلیم
او و حرمت و احترامی که براي ولیّ میگذارد تأثیر خواهد گذاشت. بحث دیگر این است که اگر ما این حد از اضطرار و سپس،
این حد از اشتیاق را فهمیدیم، آن معنا از اضطرار بر انتظار ما از ولیّ و انتظار ما براي ولیّ و کوشش و سعی ما براي فرج او تأثیر
میگذارد. ما گاهی میگوییم حضرت بیاید امکانات فراهم میشود، ما شاد میشویم، امنیت پیدا میشود، پذیرایی هم هست، زمین
را از عدل لبریز میگرداند همچنانکه از ستم مملو شده باشد. [ما نیز از آن شرایط] بهره میگیریم، توانایی پیدا میکنیم و عقول و
دلهاي ما توسعه پیدا میکند؛ پس اضطرار به حجّت روي انتظاري که از حجت داریم اثر میگذارد؛ و روي انتظاري که براي
حجت هم داریم اثر میگذارد؛ که من اگر منتظر حجت شدم براي او چه کنم؟ کسانی که منتظر ولیّ هستند به اندازهاي که اضطرار
« موعود » به ضرورت ولیّ را احساس کردند، به آن حد کوشا میشوند. این مطلب روي توقع ما از کسانی که میخواهند براي
زمینهساز باشند و کاري بکنند و نیز روي کاري که از خودمان توقع داریم و آمادگیهایی که در ذهن خود در روابطمان طالب
براي آمادهسازي خود ماست، براي روزي که قدمها ،« اضطرار به حجّت » هستیم اثر میگذارد. بحث سوم، اینکه مسئلهاي به نام
میلرزد و دلها متزلزل میشود و اندیشهها مبتلا میشود وگرنه اگر ما فقط بخواهیم از مسائل تاریخی گفتوگو کنیم ولی آن را به
خودمان ربط ندهیم، مثل این است که آب هست ولی من به آب احتیاجی ندارم. کسانی که براي اباعبدالله(ع) اینگونه فداکاري
کردند، خودشان را جلو انداختند و او را خواستند و همراهی کردند، بعد هم پیشاپیش او قدم گذاشتند و یار او شدند، اینها همه در
این مقدمات ریشه دارند و سهم دارند. کسانی که بخواهند یار اولیاي خدا باشند یا پیشاپیش آنها و یا همراهشان باشند لازمهاش
صفحه 42 از 54
این است که این توجهات را بر خود تطبیق دهند. ما خیال نکنیم که این مباحث براي دیگران مطرح است و به دیگران مربوط است.
اگر چه بحث ما در حال حاضر اضطرار به حجت است اما این (درك اضطرار) مسئلهاي است که در مجموعۀ معارف باید به آن
اگر متوجه این حد از اضطرار ،« رسول » و « وحی » چه درباره « یومالآخره » چه درباره ،« الله » چه درباره ،« غیب » توجه کرد؛ چه درباره
یک مرحله است، اما « تمکّ ن یقین در قلب » . نباشیم و به این نکته توجه نکنیم، یقین ما بر رأي و عزم ما غالب نخواهد بود
تأثیرگذاري آن بر وجود انسان مرحلۀ دیگري است. حضرت امام حسین(ع) در دعاي عرفۀشان میفرمایند: خداوندا، یقین را در قلبم
جاي ده و آن را بر رأي (تصمیم) و امر (عمل)ام غالب گردان. 1 تأثیرپذیري و تأثیرگذاري یقین بر رأي و تصمیم من منوط بر بحث
از اضطرار و ضرورت است، و الا با وجودي که میدانیم خداي متعال هست و با وجودي که میدانیم غیب هست و با جودي که
میدانیم وحی هست - حال یا از طریق شهود و یا تجربه یا برهان - اما آن را دنبال نمیکنیم و نمیپذیریم و این هدایت را قبول
نخواهیم کرد. اگر میبینید اینکه حتی کسانی مثل شیاطین با وجود شهودشان چشمپوشی کردند، یا کسانی که به یقین رسیده بودند
صرفنظر میکردند، به خاطر وجود این نکته بود که اضطرار را باور نکرده بودند، بلکه [در برابر آن] استغنا داشتند؛ حال یا به خاطر
روي طغیان اینها تأکید میشود: الّذین طغوا « سورة فجر » ظلمشان، یا به خاطر علوّ (برتريطلبی) و یا به خاطر طغیانشان که در
« طغیان » به اشتغال، سرگرمیها و تعلقهاي ما توجه میشود. این « سورة تکاثر » فیالبلاد. 2 کسانی که در شهرها طغیان کردند. و یا در
به دلیل اینکه ندانستن یا محروم بودن، نبود. آنکه ما را در برابر رسول خاضع میکند، همین اضطرار ما است. ما در برابر کسی که
دو دانه تخممرغ در دست دارد خاضعیم، سلام میکنیم و توجه داریم؛ انسان براي اینکه از نگاه او محروم نشود کاري نمیکند تا
مورد غضب او واقع شود. انسان به همین حد که در زندگیش وابسته به چیزي میشود، میبینیم که در همان حد خاضع شده است.
نداریم، یقین میخواهیم؛ به آنان میگویم، کدام تاجري با یقین تجارت کرده؟ همه « یقین » عدهاي میگویند ما در مباحث اعتقادي
با احتمال حرکت کردند، گاهی برخی دنبال طلا بودند؛ در برف و باران و گرفتاريها و چقدر رنج، به احتمال طلا میرفتند، اما
یقین نداشتند. اگر در یک مبحث، صرف قضایاي تاریخی را مطرح کنیم که تا به حال شنیدهایم روي ما تأثیرگذاري ندارد. ما
خیال میکنیم که آن به دیگران مربوط بوده و به ما مربوط نیست. ما خیال میکنیم آنهایی که از اباعبدالله(ع) بریدند و روبهروي او
ایستادند، همان کسانی نبودند که براي او نامه نوشتند، او را خواستند، و با او پیمان بستند؛ چرا! پیمان بسته، عهد بسته، اما بعد عوامل
دیگري مانع میشود. ضرورتهاي زندگی حائل میشود بین تو با ولیّ. حال این ضرورت، ضرورت محبت زنی، یا ضرورت
دریافت پولی، یا رسیدن به پستی است. پس ببینید به این خاطر برروي این بحث اضطرار تأکید میکنم. تأثیر گذاشتن عقاید بر رأي
و عزم انسان، حائلی را میطلبد که آن حائل، درك اضطرار و ضرورت آن میباشد؛ منجمله اضطرار به حجت خدا. تعبیري که
خداي متعال حتی نسبت به خود مطرح میکند، همین حقیقت اضطرار و افتقار و اضطرار است: یا أیّها النّاس أنتم الفقراء إلی الله. 3
اي مردم، شما فقیر (محتاج) به خدا هستید. ما افتقار به او داریم و محتاج او هستیم. این افتقار و اضطرار است که ما را به سمت او
میبرد و به او وابسته میکند. اگر این حد از اضطرار همراه درك از جمال حق متعال یا ولی، محبت حق متعال یا ولی فضل و
عنایت حق یا ولیّ باشد به همان اندازه انسان اشتیاق پیدا خواهد کرد. رجاي لقاي خدا و امید به معاد در اخلاص مؤثر است. اشتیاق
به لقا و محبت لقاي خداي متعال در خلوص انسان اثر بیشتري خواهد داشت. با این تحلیل ربط بین این سه جمله: فمن کان یرجو
لقاء ربّه فلیعمل عملًا صالحاً و لایشرك بعبادة ربّه أحداً. 4 پس هرکس به لقاي پروردگار خود امید دارد باید به کار شایسته بپردازد،
هیچ کس را در پرستش پروردگارش شریک نسازد. با این تحلیل که [عرض کردم] وقتی انسان از دنیا بیرون رفت، تمامی
کارهایش آخرتی خواهد بود. وقتی دلی [به این صورت] از دنیا کوچ کرد نوشیدنش، خوردنش، رفتن و آمدنش تمامی افعالش
رنگ الهی و صبغۀ الهی میگیرد. و اگر دلی متعلق به دنیا شد تمامی کارها، نمازها، خمس، زکات و تمامی حرکاتش دنیوي
خواهد بود. [چنانکه خداوند دربارة چنین شخصی میفرماید:] ولوشئنا لرفعناه بها و لکنّه أخلد إلی الأرض و اتبّع هواه. 5 و اگر
صفحه 43 از 54
میخواستیم قدر اور ا به وسیلۀ ان [آیات الهی] بالا میبردیم، اما او به زمین [= دنیا] گرایید و از هواي نفس خود پیروي کرد. یا أیّها
الذین آمنوا ما لکم إذا قیل لکم إنفروا فی سبیل الله اثّاقلتم إلی الأرض. 6 اي کسانی که ایمان آوردهاید، شما را چه شده است که
کندي به خرج میدهید؟ ثقل به زمین و سنگینی به سمت زمین مانع از همراهی « در راه خدا بسیج شوید » : چون به شما گفته میشود
یا جلوداري [نسبت به ولیّ خدا] خواهد شد. [در زیارت عاشورار آمده است:] أسأل الله الّذي أکرمنی بمعرفتکم و معرفۀ أولیاءکم و
رزقنی البراءة من أعدائکم أن یجعلنی معکم. [ از خدایی که مرا به واسطۀ شناخت شما و دوستانتان گرامی داشت، و برائت (دوري)
از دشمنانتان را روزیم فرمود، درخواست دارم که مرا در دنیا و آخرت همراه شما قرار دهد.] این معیت و یا آن [که دربارة اصحاب
که خونشان را مقابل حسین (ع) فدا کردند. این «( بذلوا محجهم دون الحسین(ع » [: امام حسین (ع) در زبارت عاشوار آمده است
جلوداري [پیش مرگی] آن مقدمه را میخواهد و الا ثقل تو و سنگینی زمین تو را میبرد؛ گرایشهایی که داشتی تو را میبرد و
نمیگذارد کاري بکنی. این مباحث کاملاً به خود ما برمیگردد؛ یعنی کربلا را با لحظات خودتان همراه میبیند. انتظار قدوم
حسین(ع) را با انتظاري که از ولیّ و امام معصومتان دارید، همراه میبینید. انتظار از ولیّ، فرع بر اضطراري است که تو داري، و
انتظار تو براي ولیّ فرع بر آن آرمانی است که تو در ولیّ جستجو میکنی. وقتی که اهداف بلندي را طالب باشی خواه ناخواه
مقدماتش را فراهم میکنی یک وقت میخواهی نهار سردستی ظهر بخوري یک مقدار کوشش میکنی، ولی یک وقت میخواهی
سور بدهی مقدمات دیگري را فراهم میکنی. طمأنینه و امن، گاهی امن به نعمت است گاهی امن به قدر است. حتی کسانی که
تحول نعمتها ایمنی و اطمینان را از آنها گرفته و امن و اطمینان ندارند ولی توجه به قدر و عنایت حق، آنها را مطمئن کرده است:
اللّهمّ فاجعل نفسی مطمئنه بقدرك. 7 [بار خدایا، مرا به وسطۀ کسانی که این امن به قدر را پیدا کردند و شاکر و ثابت شدند قرار
ده.] باز همینها خائفند؛ هم خائف از جزا هستند و هم خائف از الله یخافون یوماً کان شّره مستطیراً. 8 [بندگانی که] از روي گزند
آن فراگیرنده است میترسند. هم خوف ربّ را دارند و هم خوف روز مجازات را. چون با تمامی کوششی که تو حتی در حد
دوري راه) بلند است، و اینجاست که طمأنینۀ اینها ) « بعد الطّریق » اندك بودن توشه) و ) « قلّت الزاد » عصمت بکنی فریادت از
به الله اضافه شده است: بذکر الله تطمئنّ القلوب. [به یاد خدا دلها آرامش « ذکر » . است، به این که او به یاد اینها است « بذکرالله »
مییابد.] یعنی در این مرحله دلهایشان به اینکه او به یاد اینها و متوجه به اینهاست و اینها را میبرد و سلوك و سیر اینها را به عهده
دارد؛ ایمن شده است. نه مطمئن به نعمت هستند و نه مطمئن به عمل و علم و نه ایمان و عرفان خودشان؛ اینها مرکبهاي ضعیفی
هستند که نهایتش به اندازة خود ماست. تو سالک راهی هستی که در گام اول باید این دو کفش را دربیاوري؛ فاخلع نعلیک. 10
ترس و امید) تفسیر شده است. إنّک بالوادي المقدّس ) « رجاء » و « خوف » [دو پاي پوشت را بیرون آور.] این دو کفش در روایت به
طويً. 11 [تو در وادي مقدس طوي قرار داري.] گاهی اوقات تحول نعمت را دیدهاي که حتی با [وجود] همۀ نعمتها ایمن نیستی.
.« جرس فریاد میدارد که بربندید محملها » کنار منزل جانان که همراه مجبوب و همراه مطلوب [هستی]، چه جاي امن چون هر دم
همراه این تحول و این بانگ رحیل چه امنی و چه امانی؟ کاملًا مباحث به هم گره میخورد؛ یعنی انتظار ما از ولیّ، و انتظار ما براي
ولیّ با توقعی که از او داریم با اضطراري که نسبت به او حس میکنیم با هم همراهند. در این دقت کنید. آن موقع است که انسان
از جانش، از فرزندش میتواند بگذرد؛ نه تنها میتواند بلکه میخواهد. نکته لطیفی است در این آیات: یؤمنون بیوم الآخر. [روز
دیگر را میخواهند.] نه اینکه آن را میدانند، بلکه آن روز را میطلبد. این نیاز را یافته و این اضطرار و افتقار و احتیاج را دارد. یعنی
پایش بزرگتر از دنیاست، کفش دنیا برایش تنگ است. اینکه ولیّ را یک دستی میگیریم، گویا بر او منت میگذاریم. یمنّون
علیک. [بر تو منت میگذراند.] خیلی نکته دقیق است، انسان چه طور منت میگذارد در حالی که باید منت بپذیرد. یمنّون علیک
أن أسلموا ?قل لا تمنّون علیّ إسلامکم و الله یمنّ علیکم أن هدیکم للإیمان إن کنتم صادقین. 11 از اینکه اسلام آوردهاند بر تو منت
مینهند، بگو بر من از اسلام آوردنتان منت مگذارید، بلکه [این] خداست که با هدایت کردن شما به ایمان بر شما منت میگذارد
صفحه 44 از 54
اگر راستگو باشید. چه توقعی داشته باشیم؟ ما اگر توجهی پیدا کنیم، میبینیم مصیبتهاي ما چه بوده است. چه مصیبتی از ولیّ بر
جهان، انسان، عقل، اسلام و بر ما شیعیان شکل گرفته و تدارك (جبران) این مصیبت به چه شکلی باید باشد. اگر ما توقع خودمان
را در رابطه با ولیّ مشخص کنیم میفهمیم، و این مطلب از مباحثی است که ما باید حساب پس دهیم. تو با همۀ افتقاري که به او
داري، او به تو مشتاق است. ما به او محتاج بودیم، او به ما مشتاق بود. او ما را دوست دارد و این رحمتی است که از محبت الهی
ترشح کرده است. در روایت است [در عصر یکی از معصومین (ع)] یکی از یهوديها به چند نفر از مسلمانان و بچههایشان آموزش
میدادند یک مدتی آن حضرت دیدند که پیدایش نیست، گفتند کجاست؟ گفتند، مریض است، حضرت به دیدنش آمدند. در
حال احتضار، بیهوش بود. حضرت منتظر نشستند تا به هوش آمد. به او گفتند: اگر حقانیت اسلام را باور کردي ابراز کن شهادت
بده. او دوباره بیهوش شد. دو، سه مرتبه حضرت به او گفتند [ او نگفت] تا اینکه مرد. این حضرات چه میخواهند؟ عزیزٌ علیه ما
عنتمّ بالمؤمنین رئوفٌ رحیمٌ. 12 قطعاً براي شما پیامبري از خودتان آمد که بر او دشوار است شما در رنج بیفتید، به [هدایت] شما
حریص و نسبت به مؤمنان دلسوز مهربان است. این محبت ولی است، در حالی که ما محتاج و مضطر به ایشان هستیم. اینکه ما در
هر گامی چگونه بنوشیم، چگونه بخوابیم، چگونه درست شویم، چگونه نگاه کنیم؛ در تمامی حرکات محتاج هدایت او و محتاج
عنایت او هستیم. اضطرار تو به ولیّ، و اضطرار و احتیاج تو به وحی به گونهاي نیست که قدرت یا علم جایگزینش شود؛ بشود عقل
جایگزینش شود، بشود عرفان جایگزینش شود. با تمام افتقاري که ما داریم چه محبتی در نفس او هست، چه وله (اشتیاق)ي است،
چه عشقی است، چه طور میشود انسان سپاسگزاري کند. رنجهاي ما براي رسول خدا سنگین است. براي او سخت است که ما رنج
بکشیم. مثلًا ما پدري داریم یا فرزندي داریم که بسیار به او محبت داریم، او سرفه میکند ما سختی میبینیم. سختی او بر تو سنگین
است. حرص دارد براي اینکه شما را به دست آورد. یکی را از شیطان بگیرد، همین براي او کافی است. در دعاي ابوحمزةثمالی
است: خداي من میدانم اگر مرا به جهنم ببري شیطان خوشحال میشود و اگر مرا به بهشت ببري رسولت خوشحال میشود. و به
خدا سوگند من میدانم که سرور پیامبرت براي تو شیرینتر است. 13 به سبب این رحمت و رأفتی که در روابطشان دارند، توجه
دارند، به حزن آنها محزون میشوند. این چنین پیوندي اگر با ولیّ نداشته باشیم، [رابطۀ ما] یک امر کتابی میشود که اثبات
میشود با صد دلیل، اما پیوندي بین ما و ولیّ نیست، اضطراري از ناحیه تو نیست که به او محتاج باشی. به حدي که تو میدانی به
یک چوبدار، پاسدار و... محتاج هستی، اگر به همین حد از احتیاج به ولیّ رو بیاوري و محتاج او باشی، این اضطرار تو را پیوند
میدهد. او مشتاق توست، او متوجه به توست، او به تو بیش از خودت محبت دارد؛ براي تو میسوزد و جان داده است. او براي تو
از همه چیز گذشته، براي اینکه تو رنج نبري رنج میبرد، میسوزد، تکهتکه میشود، بچههایش را روي دست میگیرد تا مگر تو
1.محدّث قمی، عباس، مفاتیج الجنان، دعاي . تحولی و توجهی بیابی. پینوشتها: * تاریخ سخنرانی: شب دوم محرمالحرام 1373
5. سورة . 4. سورة کهف ( 18 )، آیۀ 110 . 3. سورة فاطر ( 35 )، آیۀ 15 امام حسین (ع) در روز عرفه. 2. سورة فجر ( 89 )، آیۀ 11
9. سورة رعد . 7. محدث قمی، همان، دعاي کمیل. 8. سورة دهر ( 76 )، آیۀ 7 . 6. سورة توبه ( 9)، آیۀ 38 . اعراف ( 7)، آیۀ 176
13 . . و أنا و الله أعلم أنّ . 12 . سورة توبه ( 9)، آیۀ 128 . 11 . سورة حجرات ( 49 )، آیۀ 17 . 10 . سورة طه ( 20 )، آیۀ 12 . 13 )، آیۀ 28 )
سرور نبیّک أحلّ إلیک.
از پس ابرها
از پس ابرها مرضیه دیبایی ساعتها میگفتند صبح شده، مردم خمیازه میکشیدند و از پشت پنجرههاي بخار گرفته بیرون را نگاه
میکردند هنوز هوا روشن نشده بود ولی ساعتها میگفتند صبح شده، مردم از رختخواب بیرون میآمدند، مهتابیها و لوسترها را
امروز هوا تاریکه و خیلی هم سرد ولی بیاین » : روشن میکردند، بخاريها و شوفاژها را گرمتر میکردند، پیچ رادیو را میچرخاندند
صفحه 45 از 54
با نوشیدن یک چاي داغ، با یک لبخند، با شنیدن یک موسیقی شاد گرم بشیم، هوا رو روشن کنیم، ما میتونیم گرما رو، روشنی رو
مردم خمیازه میکشیدند، صبحانه میخوردند و بعد به هم .«... به خونههامون بیاریم؛ یک چاي داغ، یک لبخند، یک موسیقی شاد
دستهایشان را به هم میمالیدند، کاپشنها را روي پولیورهایشان میپوشیدند، !!«. هوا چقدر تاریکه، چقدر سرده امروز »: میگفتند
کلاهها را تا جلوي چشمهایشان پایین میکشیدند، شال گردنها را دور گردنشان میانداختند، دستکشها را دست میکردند و بعد
میرفتند طرف ماشینهایشان، شیشهها کیپ کیپ بود و لایهاي از یخ !!« هوا چقدر تاریکه، چقدر سرده امروز » : باز به هم میگفتند
روي آن را پوشانده بود، درِ ماشین را باز میکردند و مینشستند و بعد از کلی استارت زدن، راه میافتادند، بخاري ماشین را روشن
میکردند، جاده با نور ماشینها کمی روشن میشد، جادهاي که سُر بود؛ چرخها با داشتن زنحیر باز هم مستقیم حرکت نمیکرد.
اتاق » : تنها جوانی سر را بالا گرفته بود و به آسمان نگاه میکرد، کسی به او گفت: اتاق انتظار مرضیه دیبایی کنار در نوشته بود
در نیمه باز بود. رفت تو، اتاق پر بود از جمعیّت: عدهاي نشسته، عدهاي سرپا ایستاده. تلویزیون رنگی بزرگی هم، همراه با .« انتظار
آهنگی بلند، تبلیغات تجاري پخش میکرد. رفت و گوشهاي ایستاد، جوان کناریش عینکی به چشم داشت و کتابی به دست که
مطالعهاش میکرد. پیرمردي روي مبل نشسته بود و دانههاي تسبیح را میچرخاند و زیر لب چیزي میگفت و گهگاه به دختر بچهاي
که اداي تبلیغاتچی تلویزیون را در میآورد و همراه با آهنگش دِلی دِلی میکرد، لبخند میزد. آن طرف، دو تا خانم براي هم
چیزي تعریف میکردند و هی صورتشان را زیر چادر میپوشاندند و میخندیدند. کنارشان دختري که انگشتهاي لاكزدة پایش
فرزند کمتر، » : از جلوي کفشهاي بندي در آمده بود به تابلوي روبرویش نگاه میکرد و زل زده بود به جملهي درشت زیر تابلو
آقایی به سرعت آدامس میجوید و با یکی از انگشتانش به دستۀ مبل میزد و هی پاهایش را تکان میداد. پسري با .« زندگی بهتر
موهاي چرب، گوشی واکمن در گوشش بود و میخ شده بود به آن دختر بیجوراب. زنی کنار شوهرش نشسته و بچهاش را بغل زده
اون کانال بیارین فوتبال » : بود، مرد بچهاش را قلقلک میداد و به ازاي هر خندة بچه پفکی در دهانش میگذاشت... . یکی گفت
گفت و سرش را انداخت پایین. شنیده بود: بهترین دکتر است، واقعاً در کارش خبره است، خیلیها « اوفّی » : مرد کشدار «. داره
دوست دارند ببینندش، تا به حال نشده مریضی بیاید پیشش و خوب نشود. در ذهن، یکی یکی دردهایش را به دکتر گفت و کلی با
او درد دل کرد، پاهایش درد گرفته، اما مجبور بود تحمل کند. سرش را بالا آورد. جوان کناریش هنوز داشت مطالعه میکرد ولی
دو سه نفر بیرون رفتند اما خیلیها .« دکتر امروز هم نمیآید » : بیشتريها مشغول تماشاي فوتبال بودند. کسی آمد و گفت
روز نخستین حکومت الله
ابراهیم شفیعی سروستانی حضرت امام خمینی(ره)، سالها پیش از اوجگیري نهضت اسلامی و پیروزي انقلاب اسلامی، در زمانی
که به نجف اشرف تبعید شده بودند، پایهگذار گفتمانی جدید در عرصۀ نظام سیاسی و ادارة جامعه در عصر جدید شدند. ایشان
نخستین بار در بهمن 1348 (برابر با ذي قعده و ذي حجه 1389 ) در جلسات درس خارج بیع به طرح این نظریه پرداختند 1 و بعدها به
هنگام تحریر کتاب البیع (جمادي الاولی 1396 ) آن را تبیین و تکمیل کردند. 2 اساس نظریه یاد شده بر اثبات جامعیت احکام
اسلامی و توانایی آن براي ادارة جامعه و پاسخگویی به نیازهاي مختلف انسان و ضرورت تشکیل حکومت اسلامی براي اجراي
احکام و قوانین اسلامی بود. حضرت امام(ره) در مقدمه کتاب ولایت فقیه مینویسد: اسلام دین افراد مجاهدي است که به دنبال
حق و عدالتند. دین کسانی است که آزادي و استقلال میخواهند. مکتب مبارزان و مردم ضد استعمار است. اما اینها اسلام را طور
دیگري معرفی کردهاند و میکنند تصور نادرستی که از اسلام در اذهان عامه به وجود آمده و شکل ناقصی که در حوزههاي علمیه
عرضه میشود براي این منظور است که خاصیت انقلابی و حیاتی اسلام را از آن بگیرند و نگذارند مسلمانان در کوشش و جنبش و
نهضت باشند؛ دنبال اجراي احکام اسلام باشند؛ حکومتی به وجود بیاورند که سعادتشان را تأمین کند؛ چنان زندگی داشته باشند
صفحه 46 از 54
که در شأن انسان است. مثلًا تبلیغ کردند که اسلام دین جامعی نیست؛ دین زندگی نیست؛ براي جامعه نظامات و قوانین ندارد؛ طرز
حکومت و قوانین حکومتی نیاورده است؛ اسلام فقط احکام حیض و نفاس است؛ اخلاقیاتی هم دارد، اما راجع به زندگی و اداره
جامعه چیزي ندارد. تبلیغات سوء آنها متأسفانه مؤثر واقع شده است. 3 و در ادامه خطاب به طلاب علوم دینی میگویند: همانطور که
آنها بر ضد شما اسلام را بد معرفی کردند، شما اسلام را آن طور که هست معرفی کنید؛ ولایت را آن چنان که هست معرفی کنید.
« ولیّ امر » بگویید ما که به ولایت معتقدیم، و به این رسول اکرم(ص) تعیین خلیفه کرده و خدا او را واداشته تا تعیین خلیفه کند و
مسلمانان را تعیین کند، باید به ضرورت تشکیل حکومت معتقد باشیم و باید کوشش کنیم که دستگاه اجراي احکام و اداره امور
برقرار شود. مبارزه در راه تشکیل حکومت اسلامی لازمه اعتقاد به ولایت است. 4 نظریۀ ولایت فقیه که ابتدا به عنوان یک نظریۀ
علمی و در درسهاي خارج مطرح شد، به فاصله نه سال پس از طرح، مبناي نظري انقلاب اسلامی و تشکیل جمهوري اسلامی در
ایران قرار گرفت و به بنیادي براي قانونگذاري بر اساس موازین اسلامی تبدیل شد. با اوجگیري حرکت انقلاب اسلامی در ایران و
و پیاده شدن احکام اسلام در صدر « جمهوري اسلامی » شدت گرفتن مبارزات مردمی علیه حکومت شاهنشاهی موضوع تشکیل
خواستهها و مطالعات مردم و رهبران انقلاب قرار گرفت و به محوريترین شعار تظاهرات میلیونی مردم در سرتاسر ایران تبدیل
گردید. اوج این خواسته ها را میتوان در پیامی که امام خمینی(ره) در آستانه ماه محرم 1339 ، در اول آذر 1357 خطاب به ملت
ایران صادر کردند، مشاهده نمود: جوانان عزیز حوزههاي علمیه و دانشگاهها و مدارس و دانشسراها و نویسندگان مطبوعات و
کارگران و کشاورزان محروم و بازاریان و اصناف مبارز و آگاه و کارمندان محترم و سایر اقشار، از ایلات و عشایر غیور گرفته تا
چادرنشینان و زاغه مسکنان محروم، همه و همه همصدا و پشت بر پشت هم به سوي هدف مقدس اسلام یعنی برچیده شدن سلسلۀ
ستمگر پهلوي و هدم نظام منحط شاهنشاهی و برقراري جمهوري اسلامی مبتنی بر احکام مترقی اسلام، به پیش که پیروزي از آن
ملت به پا خاسته است. 5 همچنین حضرت امام، در مصاحبههایی که پیش از پیروزي انقلاب اسلامی داشتند، در پاسخ این پرسش
که شما پس از سرنگونی شاه چه نوع حکومتی را جایگزین خواهید کرد، همواره بر این نکته تأکید میکردند که: یک حکومت
براي اینکه قانون اساسیاش ،« اسلام » است براي اینکه به آراي اکثریت مردم متکی است و اما « جمهوري » جمهوري اسلامی؛ اما
عبارت است از قانون اسلام. اسلام در همۀ ابعاد، قوانین دارد و به همین جهت احتیاج به قوانین دیگري نداریم. 6 با پیروزي انقلاب
اسلامی، در 22 بهمن 1357 ، و سقوط نظام سلطنتی، مهمترین مانع در راه تحقق خواستۀ ملت ایران در زمینۀ استقرار جمهوري
اسلامی و حاکمیت قوانین اسلامی از میان رفت، اما براي تحقق عینی این خواسته لازم بود که رهبران انقلاب بر اساس ساز و
کارهاي پذیرفته شده در جهان، نظامی حکومتی که داراي مشروعیت و مقبولیت مردمی باشد، بنیان گذارند. از این رو حضرت امام
در همان اوایل پیروزي انقلاب موضوع برگزاري رفراندوم براي تشکیل نظام جمهوري اسلامی را مطرح کردند. در این میان عدهاي
از غربزدگان زمزمۀ تشکیل جمهوري دمکراتیک، یا جمهوري دمکراتیک اسلامی را سر داده و در صدد ایجاد تفرقه در صفوف
مستحکم مردم برآمدند، اما این بار نیز امام خمینی با درایت و هوشمندي تمام این توطئه را خنثی و با قاطعیت تمام اعلام کردند که
7 در چه پیامی که ایشان در تاریخ .« نه یک کلمه زیاد و نه یک کلمه کم » ، خواسته مردم تشکیل جمهوري اسلامی است
9/12/1357 خطاب به ملت ایران صادر کردند چنین آمده بود: ما تا آخرین نفس ایستادهایم. من این یک سال، دو سال آخر عمر را
وقف شما کردهام. از شما میخواهم، از ملت میخواهم که این نهضت را نگه دارند تا تأسیس حکومت عدل اسلامی. از آن وقت تا
حالا میگفتید تا مرگ این کذا نهضت ادامه دارد، حالا باید بگویید تا اقامۀ حکومت اسلامی نهضت ادامه دارد. آن که ملت ما
میخواهد جمهوري اسلامی است، نه جمهوري فقط، نه جمهوري دمکراتیک، نه جمهوري دمکراتیک اسلامی، جمهوري
2 درصد مردم ایران به / اسلامی. 8 سرانجام همهپرسی جمهوري اسلامی، در روزهاي 10 و 11 فروردین 1358 برگزار شد و 98
دادند. برپایی این رفراندوم و اعلام رسمی نظام جمهوري اسلامی در ایران، چنان نقش « آري » تشکیل نظام جمهوري اسلامی رأي
صفحه 47 از 54
مهم و سرنوشتسازي در تحقق آرزوهاي دیرین مردم و رهبر انقلاب اسلامی داشت که حضرت امام در اعلامیهاي، روز 12
برشمردند: من در این روز مبارك، « از بزرگترین اعیاد مذهبی و ملی » فروردین (روز اعلام نتایج همهپرسی جمهوري اسلامی) را
روز امامت امت و روز فتح و ظفر ملت، جمهوري اسلامی ایران را اعلام میکنم [...] صبحگاه 12 فروردین که روز نخستین
حکومت الله است، از بزرگترین اعیاد مذهبی و ملی ماست. ملت ما باید این روز را عید بگیرند و زنده نگه دارند. ایشان در بخشی
دیگر از این اعلامیه، فرمودند: من از دولتها میخواهم که بدون وحشت از غرب و شرق، با استقلال فکر و اراده، باقیماندة رژیم
طاغوتی را که آثارش در تمام شئون کشور ریشه دارد پاکسازي کنند و فرهنگ و دادگستري و سایر وزارتخانهها و ادارات [را] که
با فرم غربی و غربزدگی برپا شده است به شکل اسلامی متحول کنند و به دنیا عدالت اجتماعی و استقلال فرهنگی و اقتصادي و
سیاسی را نشان دهند. 9 اگر چه با پیروزي انقلاب اسلامی و استقرار نظام جمهوري اسلامی در ایران، در ظاهر به نظر میرسید که
مردم ما به همۀ اهدافی که به دنبال آن بودند، رسیدهاند و آرمان آنها به طور کامل محقق شده است، اما حضرت امام با درایت و
تیزبینی همیشگی خود مردم و مسئولان کشور را متوجه آرمان نهایی انقلاب اسلامی نموده، فرمودند: مسئولان ما باید بدانند که
انقلاب ما محدود به ایران نیست، انقلاب مردم ایران نقطه شروع انقلاب بزرگ جهان اسلام به پرچمداري حضرت حجت- ارواحنا
فداه- است که خداوند بر همه مسلمانان و جهانیان منت نهد و ظهور و فرجش را در عصر حاضر قرار دهد و مسائل اقتصادي و
مادي اگر لحظهاي مسئولین را از وظیفهاي که بر عهده دارند منصرف کند، خطري بزرگ و خیانتی سهمگین را به دنبال دارد. باید
دولت جمهوري اسلامی تمامی سعی و توان خود را در اداره هر چه بهتر مردم بنماید، و این بدان معنا نیست که آنها را از اهداف
عظیم انقلاب که ایجاد حکومت جهانی اسلام است منصرف کند. 10 از این رهنمود به خوبی استفاده میشود که امام راحل(ره)
انقلاب اسلامی را زمینهساز انقلاب جهانی مهدي موعود(عج) دانسته و از همین رو معتقد بودند که مسئولان نظام جمهوري اسلامی
باید همه تلاش خود را بر ایجاد آمادگی ظهور دولت کریمه امام عصر(ع) قرار داده و متوجه باشند که پرداختن به برنامههاي
باز ندارد. « خطري بزرگ و خیانتی سهمگین را به دنبال دارد » توسعه، حتی یک لحظه، آنها را از این هدف بزرگ که غفلت از آن
اکنون در بیست و هفتمین سالگرد استقرار نظام جمهوري اسلامی در ایران ضمن اداي احترام به روح بلند و ملکوتی بنیانگذار این
نظام، حضرت امام خمینی(ره) که با طرح نظریۀ ولایت فقیه و ضرورت استقرار حکومت اسلامی در عصر غیبت، زمینهساز عزت و
سربلندي ملت ایران گردید، و همچنین با تجلیل از مقام شامخ شهداي انقلاب اسلامی و جنگ تحمیلی که با ایثار و جانفشانی خود
نهال جمهوري اسلامی را به برگ و بار نشاندند، همنوا با امام راحل از خداوند میخواهیم که: خداوندا! بر ما منت بنه و انقلاب
اسلامی ما را مقدمه فرو ریختن کاخهاي ستم جباران و افول ستاره عمر متجاوزان در سراسر جهان گردان و همه ملتها را از ثمرات
و برکات وراثت و امامت مستضعفان و پابرهنگان برخوردار فرما. 11 پینوشتها: 1. مباحث این جلسات، در همان ایام به صور
مختلف، گاهی کامل و گاه به صورت یک یا چند درس تکثیر و منتشر شد و در پاییز 1349 پس از ویرایش و تأیید حضرت امام
براي چاپ آماده گردید و نخست توسط یاران امام در بیروت به چاپ رسید و پنهانی به ایران فرستاده شد و همزمان براي استفاده
مسلمانان انقلابی به کشورهاي اروپایی، آمریکا، پاکستان و افغانستان ارسال گردید. این مباحث، همچنین در سال 1356 در ایران با
نام نامهاي از امام موسوي کاشف الغطاء به ضمیمه جهاد اکبر چاپ شد. این کتاب در چاپهاي بعدي با نام ولایت فقیه (حکومت
، اسلامی) منتشر گردید. ر.ك: امام خمینی، ولایت فقیه: حکومت اسلامی، مقدمه ناشر. 2. ر.ك: الإمام خمینی، کتاب البیع، ج 2
5. مرکز مدارك فرهنگی انقلاب اسلامی، صحیفه نور: مجموعه رهنمودهاي امام . 4. همان، ص 15 . 3. همان، ص 4 5 . ص 617
6. صحیفه نور، . خمینی، ج 3، ص 226 ؛ مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی، صحیفۀ امام: مجموعه آثار امام خمینی، ج 5، ص 77
، 7. صحیفه نور، ج 5؛ ص 122 و صحیفه امام، ج 6 . ج 4، ص 21 و ر.ك: ص 138 و 157 و صحیفه امام، ج 5، ص 170 و 347 و 398
9. صحیفه نور، . 353 و 363 ، 8. صحیفه نور، ص 129 و هم چنین ر.ك: همان، ص 181 و 186 ؛ صحیفه امام، ج 6، ص 276 . ص 256
صفحه 48 از 54
. 11 . همان، ج 20 ، ص 118 . 10 . صحیفه نور، ج 21 ، ص 108 . ج 5، ص 234 235 و صحیفۀ امام، ج 6، ص 453 454
در انتظار بها
آخرین موعود تنها گواه پرسهام در جستجوي آخرین موعود از کوچۀ آیینه تا بنبست حیرت، سایۀ من بود آري! تمام خاك را
گشتم به دنبال صداي تو اما زمین، پژواك سرد آسمان، بر من دري نگشود شبگیر تا شبگیر بر سطح نمک از جادة زنجیر برگرده،
بار درد می بردي مرا اي زخم بی بهبود اکنون مرا بیهوده وامگذار و بیفردا به شب مسپار مپسند اي یار! از خدایم ناامید از خاك
و ناخشنود موعود فرداي مرا با خود کجا بردي که با فریاد مرگم درودي میفرستد؛ زندگی میگویدم بدرود؟ ننگ نشستن را چه
باید نام کرد اینجا که خاکستر، خورشید عنوان میکند خود را به جز فرداي وهمآلود؟ یوسف علی میر شکاك د ر انتظار بهار
حقیقی بگذار گنجشکهاي خرد در آفتاب مهآلود بعد از ظهر زمستان به تعبیر بهار بنشینند و گلهاي گلخانه در حرارت ولرم والر
به پیشواز بهاري مصنوعی بشکفند. سلام بر آنان که در پنهان خویش بهاري براي شکفتن دارند و میدانند هیاهوي گنجشکهاي
حقیر، ربطی با بهار ندارد حتی کنایهوار بهار غنچۀ سبزي است که مثل لبخند باید بر لب انسان بشکفد بشقابهاي کوچک سبزه،
به سینهاي ناقص سفره میافزاید بهار کی میتواند این همه بیمعنی باشد؟ بهار آن است که خود ببوید؛ نه آن که « سین » تنها یک
است که واجب است بفهمیم عید، شوقی است که پدرم « حوّل حالنا » ، تقویم بگوید! سلمان هراتی(ره) عید در دو نگاه نگاه اول عید
را به مزرعه میخواند عید، تنپوش کهنۀ باباست که مادر آن را به قد من کوك میزند و من آن قدر بزرگ میشوم که در پیراهن
میگنجم عید، تقاضاي سبز شدن است یا مقلّب القلوب! نگاه دوم عید، سوپرمارکتی است که انواع خوردنیها در آن هست عید،
بوتیکی است که انواع پوشیدنیها در آن هست عید، ملودي مبارك باد است که من با پیانو مینوازم شب بخیر دوست من! سلمان
هراتی(ره) لحظۀ سرشاري خیال سبز تماشایت، به ذهن آینهها جاري است و چشم آینهها انگار، بدون چشم تو زنگاري است شب
من و شب گیسویت، قصیدهاي است چه طولانی حکایتی ز پریشانی، همیشه مبهم و تکراري است میان رخوت دستانم، حضور مبهم
پالیز است و روح سرد خزان انگار، هنوز در تن من جاري است من و تلاطم تو خالی، تو و زلالی و سرشاري بیا و جام مرا پر کن،
کنون که لحظۀ سرشاري است چراغ روشن شب پژمرد، ستارهها همه خوابیدند به یاد تو، دل من اما، هنوز در تب بیداري است در
این تلاطم دلتنگی، بیا و از سر یکرنگی دلی بده به غزلهایم، اگر چه از سر ناچاري است سید مهدي حسینی
خداي مهربان من!

خداي مهربان من!
سهیلا صلاحی اصفهانی خداي مهربان من! در این هنگامه سحر که تیرگی رو به نیستی میرود و روشنی جان میگیرد با ذره ذره
وجود خود، تو را میخوانم و زیباترین ترانه هستی را به تو هدیه میکنم. اي پروردگار جوشش نور و رفعت،اي پروردگار جوشش
و زایش، اي نازل کننده تورات و انجیل و زبور،اي پروردگار خنکا و گرما، اي فرستنده قرآن عظیم و فرشتگان قریب و پیامبران
کریم، دستان سبز خواهشم را به سوي نگاه بخشنده تو میگیرم تا به مدد مُلک قدیم خود از روشنی طبیعتت سیرابم سازي. اي زندة
استوار، تو را به نام تابندهات که همه آسمانها و زمینها را روشن ساخته و به تلاوت آن، اولین و آخرین نیک میگردند، سوگند
میدهم؛ اي زنده پیشترین و آخرین، اي حیات بخش مردگان و میرانندة زندگان،اي زندهاي که جز تو هیچ معبودي نیست
عاجزانهترین تقاضاي مرا با توانایی بیکرانت بپذیر و مولایمان، امام هادیمان، او را که براي اقامه امر تو قیام میکند، براي دلهاي
خسته و جانهاي سوختهمان برسان که سلامها و صلواتهایمان در شرق و غرب زمین در دشت و کوه در بیابان و دریا به شماره
کلمات تو و به سنگینی عرش تو همه براي او و پدران گرامی اوست. خداي خوب من! در این صبح مقدس و در همه صبحهایی
که چشمانم به رنگ زندگی باز میشوند، با او پیمان میبندم و بیعتش را گردن مینهم و هرگز از آن بیرون نمیآیم. خداي من،
صفحه 49 از 54
مرا از یاران و همرهان ولیّمان قرار ده، آنان که پیشی گرفتهاند در دفاع از او، در اطاعت از او، در حمایت از او و در ارادتورزي
به او. خدایا! مرا از شهیدان رکاب بلند او بگردان. پروردگارا! اگر روزي مرگ به سراغ من آمد که خواهد آمد پس مرا به
گونهاي از گور بیرون آر که کفنم جامه جنگ من باشد و شمشیرم کشیده و نیزهام برافراشته باشد تا دعوت داعی تو را اجابت کنم.
پروردگارا! بزرگ آرزوي من، دیدن چهرة دلنشین آن عزیز و پیشانی بلند و درخشان اوست که روشنی چشمان من است. پس
شتاب فرما در فرج شیرین او و آسان نما ظهور سبزش را و گل بباران راه آمدنش را، که تنها تو میدانی چه عظمتی است در
پیمودن راه او و چه گواراست جریان امر او و چه لذتی است در پشتیبانی و حمایت او. پروردگارا! او واسطه فیض بیکرانه
توست.شهرهایت را با وجودش آباد ساز و بندگانت را با نفسهاي مهدویش زنده گردان. به راستی که تعبیر زیباي تو حکایت
پس براي پاکی دستهاي تبهکار ما، ولیّ خود را، زادة دختر « ظهر الفساد فی البر و البحر بما کسبت ایدي الناس » : رساي حق است
گرامی پیامبرت را، همنام محبوبت محمد را بفرست تا رشته ظلم و جور باطل را بدرد و بناي حق را استوار سازد. پروردگارا! وجود
مبارك او را در پناهگاه بندگان ستمدیده و آنان که یاوري جز تو ندارند قرار ده و کلام گرانقدرش را احیا کننده احکام فراموش
شده خود و سنتهاي از یاد رفته رسولت بگردان و او را از شر شبپرستان ظالم سلامت بدار. خدایا! دل لطیف پیامبرت را به دیدار
او شاد گردان و نواي جانبخش دعوت او را به گوش منتظر پیروانش برسان. خدایا! بر بیچارگی ما رحم آور و کلاف سردرگم و
آشفته روزمرهگريهایمان را به حضور گرم مولایمان سامان بخش. ظهور او را به رغم ادعاي بیخبران نزدیک ساز. اي مهربانترین
عزیز مهربان.
گزارش سومین نشست ماهانه فرهنگ مهدوي
اشاره: در شرایطی که گفت و گو از آخرالزمان و منجی گرایی، و مهدویت ذهن و زبان گروه ها ي مختلف اجتماعی و به ویژه
جوانان را به خود مشغول کرده و از دیگر سو حاصل اندیشه هاي ضعیف و اقوال بی مبنا در حوزة معارف دینی بر میزان التقاط و
اغتشاش فرهنگی می افزاید و بالاخره ضرورت نشر و گسترش فرهنگ مهدوي مؤسسۀ فرهنگی موعود را برآن داشت تا اقدام به
مباحث مهدوي بررسی و نقد آرا و » نماید. رویکرد عمومی این نشست ها به « سلسله نشست هاي ماهانه فرهنگ مهدوي » برگزاري
اقوال موجود در این باره نقد و تحلیل آثار فرهنگی و حوادث و وقایع جاري مرتبط با این موضوع و بالاخره شناسایی وجوه مختلف
فکري و فرهنگی خصومت و کینه ورزي علیه اسلام و تشیع ارائه آخرین یافته ها به علاقه مندان وجوانان پرسشگر است. پس از
برگزاري موفق دو نشست در آذر و دي ماه سال جاري سومین نشست از سلسله نشست هاي مهدوي روز پنجشنبه 4 اسفندماه در
محل سالن غدیر مرکز آفرینش هاي فرهنگی و هنري کانون پرورش فکري کوکادن و نوجوانان واقع در خیابان حجاب و با
مشارکت و همراهی مدیریت محترم و کارکان آن مرکز برگزار شد. آخرالزمان و نشانه هاي ظهور آخرالزمان و نشانه هاي ظهور
موضوع سومین نشست این مجموعه بود که حجت الاسلام والمسلمین مهدي پور صاحب آثاري چون: روزگار رهایی، او خواهد
آمد، با دعاي ندبه در پگاه جمعه و چندین کتاب دیگر آن را ارائه نمودند. برخی از مطالب مهم سخنرانی ایشان به شرح زیر است:
1. توضیح مراحل سه گانه آخرالزمان: از ولادت پیامبر (ص) تا ظهور امام عصر (عج) از روز ظهور امام زمان(| عج) تا پایان
حکومت حقۀ ایشان و از آغاز حجت تا پایان دنیا. 2. بررسی و بیان ویژگی هاي کتبی که به آخرالزمان و نشانه هاي ظهور پرداخته
اند همچون: الفتن، نوائب الدهور و معجم الفتن و الملاحم که نویسندگان آنها به ترتیب عبارت اند از: قین بن یغیم بن حماد
مروزي، آیت الله میرجهانی و سیدمحمود دهسرخی. 3. تقسیم بندي علائم ظهور به دو بخش حتمی و غیرحتمی و توضیح و تبیین
هریک از مصادیق آنها. استاد محترم پس ا ز پایان سخنرانی و مداحی یکی از ذاکران اهل بیت (ع) به سئوالات مطرح شده از سوي
حاضران در جلسه پاسخ دادند. برخی از سئوالاتی که در این جلسه مطرح و توسط استاد به طور کامل پاسخ داده شد به شرح زیر
صفحه 50 از 54
. است: 1. آیا امکان بداء در علایم حتمیه وجود دارد؟ 2. جنگ ایرانیان و همراهی آنان با حضرت قبل از ظهوراست یا بعد از آن؟ 3
دربارة سفیاانی و مصادیق آن در سوریه توضیح بفرمایید؟ 4. با توجه به اینکه ظهور ناگهانی است پس چگونه این موضوع با علایم
ظهور قابل جمع است؟ 5. ایرانیان و نقش آنها در ظهور و ارتباط نشانه هاي ظهور با ایرانیان چیست؟ 6. دربارة دجال و دابه الارض
بفرمایید؟ 7. چرا علایم ظهور را با کنایه و ابهام بیان کرده اند؟ 8. اینکه ظهور در 23 ماه رمضان است آیا این موضوع همان توقیت
نیست؟ 9. با توجه به علایم امید ظهور چگونه توجیه می شود؟ آیا امر صحیحی است؟ 10 . آیا درست است که علت غیبت امام را
کامل نشدن یاران ایشان بیان کرده اند؟ پس از جلسه پرسش و پاسخ این نشست با نماهنگی زیبا از زیارت شریف آل یاسین و
توسل به حضرت حجت (ع) به پایان رسید. لوح فشرده نشست دوم در این جلسه به علاقمندان ارائه گردید و بیان شد که لوح
فشرده این جلسه نیز در نشست آتی عرضه خواهد شد. افرادي که امکان حضور در این نشست را نداشتند، می توانند از طریق پست
براي تهیه این لوح ها اقدام کنند. نشست چهارم با توجه به اینکه تعطیلات رسمی پایان سال و آغاز سال جدید امکان برگزاري
دبیرخانه نشست ها به جاي این نشست « هرماه یک نشست » نشست چهارم (اسفندماه) را سلب نموده است به منظور وفاي به وعدة
و سخنرانی: حجت الاسلام مسعود عالی به « ارتباط معنوي با ساحت قدس مهدوي » : لوح فشرده یک نشست مهدوي را با موضوع
شرکت کنندگان در نشست سوم و سایر مشتاقان تقدیم نموده است. زمان نشست پنجم طبق اعلام دبیرخانه برگزاري نشست ها
31 و با موضوع معرفت امام /1/ پنجمین نشست ماهانه فرهنگ مهدوي به لطف و عنایت آن حضرت (ع) در تاریخ پنجشنبه 85
عصر(عج) ارائه خواهد شد. سخنران این نشست حجت الاسلام والمسلمین سیدمحمدمهدي میرباقري خواهند بود. ایشان که در حال
حاضر به تدریس خارج اصول در حوزه علمیه قم مشغول می باشند ،ریاست فرهنگستان علوم اسلامی را به عهده دارند. موعود از
عموم مشترکان مجله و سایر علاقه مندان براي تجربه یک نشست فرهنگی و زنده در عین استماع آخرین یافته هاي محققان حوزه
فرهنگ مهدوي دعوت می نماید. حضور به موقع عزیزان در این جلسات می تواند مانع ایستادن آنها در انتهاي سالن به جهت
ازدحام جمعیت باشد. ضمنا کارت ثبت نام امکان اطلاع رسانی به موقع و ارسال آثار را ممکن ساخته است. عزیزانی که براي
نخستین بار در این نشست ها حضور خواهند یافت براي دریافت اطلاعات بیشتر با دبیرخانه نشست ها تماس بگیرند. شماره تلفن
66469784 دبیرخانه سلسله نشست هاي ماهانه فرهنگ مهدوي
درباره مرک